جمع دانشجویی بینالود(خاطرات من در بینالود2)

دانشجویان امروز بینالود مدیران فردا

از ادمها بگذر

 

[ پنج شنبه 29 آبان 1393برچسب:, ] [ 12:21 ] [ زینب ] [ ]
هیچکسی نمیداند.....

هیچکس نمـﮯבآند. . .

پشت این چهره ی آرامـ בر دلم چـﮧ مـﮯگذرב...

نمـﮯدآنـﮯ!

کسی نمـﮯבآند. . .

این آرامش ِ ظاهــر و این בل ِ نـا آرام ،

چقـבر פֿـستـﮧ ام مـﮯکنـב

[ جمعه 18 اسفند 1391برچسب:شعر عاشقانه,متن عاشقانه, ] [ 19:16 ] [ زینب ] [ ]
شايد اين رفع بلاست

 

 

یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟!

مادری می گوید:((شاید این دفع بلاست...))

یک نفر زمزمه کرد:

((باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان امد ، شیشه پنجره را زود شکست.))

کاش امشب که دلم مثل ان شیشه مغرور شکست ، عابری خنده کنان می امد ، تکه ای از ان را

بر می داشت ، مرهمی بر دل تنگم می شد.

اما امشب دیدم ، هیچ کسی هیچ نگفت...

قصه ام را نشنید...

از خودم می پرسم ، ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کم تر بود...؟!!!

[ جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, ] [ 11:17 ] [ فریده ] [ ]
قول داده ام

قول داده اَم...

گاهـــﮯ

هَر اَز گاهـــﮯ

فانـــوس یادَت را

میاטּ ایـטּ کوچه ها بـﮯ چراغ و بـﮯ چلچلـﮧ، روشَـטּ کنَم

خیالـت راحـَــت! مَـטּ هَماטּ منـــَــم؛

هَنوز هَم دَر این شَبهاے بـﮯ خواب و بـﮯ خاطـــِره

میاטּ این کوچـﮧهاے تاریک پَرسـﮧ میزَنـَم

اَما بـﮧ هیچ سِتاره‌ے دیگـَرے سَلام نَخواهــَـم کَرد...

خیالت راحت...

[ سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:قول داده ام,خیالت راحت,فانوس یادت, ] [ 13:22 ] [ زینب ] [ ]
aramesh

*امیدجزیی ازخوشبختی وآرامش است*

*به زیبایی بیاندیش ،نه برای انگیزش،که درجهت تعالی زیبایی به هرجا آرامش می آورد،چه دست سازانسان چه طبیعی*

*بهتراست دوستی انتخاب کنی که به روزهایت تلاش وبه شبهایت آرامش بخشد*

[ یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, ] [ 10:22 ] [ زینب ] [ ]
عمری...

[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:8 ] [ زینب ] [ ]
باز کن پنجره را...

باز کن پنجره را و به مهتاب بگو
صفحه ذهن کبوتر آبی ست
خواب گل مهتابی ست
ای نهایت در تو ، ابدیت در تو
ای همیشه با من، تا همیشه با من
باز کن چشمت را تا که گل باز شود
قصه زندگی آغاز شود
تاکه از پنجره چشمانت
عشق آغاز شود.

[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:پنجره,عشق,زندگی,همیشه بودن,کبوتر,ذهن,مهتاب,خواب گل,باز کن چشمت,اغاز عشق, ] [ 18:9 ] [ فرزانه ] [ ]
تو دوست داشتنی هستی

تو دوست داشتنی هستی اگر   دردهایت تو را ازدیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد

تو با شرافت هستی اگر   آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم شماری

تو آزاد هستی اگر  خودت را کنترل کنی نه دیگران را

تو بخشنده هستی اگر   به همان زیبایی که میگیری به دیگران ببخشی

تو مهربان هستی اگر وقتی دیگران مرتکب اشتباه میشوند, توهمی در خود سراغ داری آنها را ببخشی

تو زنده هستی اگر امیدهای فردا برایت بیشتر از مشکلات دیروز اهمیت داشته باشد

تو شاد هستی اگر گلی را ببینی و به خاطر زیبایی ان خدا را شکر کنی

تو زیبا هستی اگر احتیاج به آیینه  نداری تا این را به تو بگویید

تو ثروتمند هستی اگر  هیچ گاه بیش از آنچه داری نیاز نداشته باشی

 

دخترک و فرشته

دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميده که هيچ زندگي نکرده است،

تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود، پريشان

شد. آشفته و عصباني نزد فرشته مرگ رفت تا روزهاي بيش‌تري از خدا

بگيرد.

داد زد و بد و بيراه گفت!(فرشته سکوت کرد)

آسمان و زمين را به هم ريخت!(فرشته سکوت کرد)

جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت!(فرشته سکوت کرد)

به پرو پاي فرشته پيچيد!(فرشته سکوت کرد)

کفر گفت و سجاده دور انداخت!(باز هم فرشته سکوت کرد)

دلش گرفت و گريست به سجاده افتاد!

این بار فرشته سکوتش را شکست و گفت:

آن کس که لذت يک روز زيستن را تجربه کند، گويي که هزار سال زيسته

است و آن که امروزش را درنيابد، هزار سال هم به کارش نمي‌آيد و آنگاه

سهم يک روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت: حالا برو و زندگي

کن!



او مات و مبهوت به زندگي نگاه کرد که در گودي دستانش مي‌درخشيد.

اما مي‌ترسيد حرکت کند! مي‌ترسيد راه برود! نکند قطره‌اي از زندگي از

لاي انگشتانش بريزد. قدري ايستاد، بعد با خود گفت: ....


ادامه مطلب
[ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:بریده ایی از نوشته های دختر چادری,فرشته,زندگی,ی داستان زیبا,, ] [ 16:46 ] [ زینب ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه